يکي از دليلهاي عقليِ از سوي خدا بودن قرآن، آيات تحدي است. در اين مقاله از رهگذر شناخت ترتيب نزول آيات يادشده و بررسي ديدگاهها در راز تحديهاي گوناگون، به تبيين ديدگاه استاد مصباح پرداختهايم.
در باب راز تحديها سه ديدگاه عمده وجود دارد: 1. تحدي به نوع قرآن؛ 2. اختلاف مخاطبان تحدي يا زمان آنها؛ 3. تحدي از دشوارتر به آسانتر. دربارة ديدگاه سوم ـ که متناسب با سير طبيعي و منطقي دعوت به مبارزهطلبي ـ است تبيينهاي مختلفي وجود دارد که نوعاً بهدليل ناسازگاري با روايات ترتيب نزول يا با سياق آيه و يا به دليل ناتواني در رد سخن مشرکان (افترا بودن تمام سورههاي قرآن)، پذيرفتني نيست.
استاد مصباح تحدي را نخست به کل قرآن سپس به يک سوره و در نهايت به ده سوره که درمجموع همانند يک سورة کامل قرآن باشد، ميداند. اين ديدگاه علاوه بر سازگاري با ترتيب نزول آيات تحدي و با ذيل آيات تحدي، توانايي رد ادعاي مشرکان را دارد و نيز با توصيف «عشر سور» به «مثله» و به «مفتريات» متناسب است.
کليدواژهها: اعجاز قرآن، تحدي، ترتيب نزول آيات، راز تحدي، آيتالله مصباح يزدي.
اعجاز قرآن يکي از بحثهاي نظري است که مانند هر بحث نظري ديگر نيازمند دليل است. يکي از دليلهاي عقلي قرآني که علاوه بر از سوي خدا بودن قرآن، اعجاز اين کتاب آسماني را به کرسي مينشاند، آيات تحدي است. آيات يادشده به گونههاي مختلف، عرب را به همانندآوري فراخوانده است تا پس از تلاش و ناكامي، فوق توان بشر بودن قرآن به اثبات برسد. آيات يادشده، زماني به آوردن همانند قرآن، گاهي به ده سوره، گاه به آوردن يک سوره تحدي نموده است و در آيهاي به سخني مانند قرآن تحدي کرده است. اختلاف تعابير در مقام تحدي، اين سؤال را پيش ميآورد که سير مراحل تحدي چگونه بوده است؟ راز تحديهاي گوناگون چيست؟ آيا سير از دشوارتر به آسانتر رعايت شده است؟
در اين نوشتار پس از تبيين مفهوم تحدي، به بيان ترتيب نزول آيات تحدي و بررسي ديدگاههاي دانشمندان در زمينة راز تحديهاي گوناگون خواهيم پرداخت و در پايان نظرية برگزيده را توضيح ميدهيم.
بحث در خصوص راز تحديهاي گوناگون از ديرباز در كانون توجه قرآنپژوهان بوده است. آنان در ذيل آيات تحدي به اين موضوع پرداخته و مطالبي هرچند کوتاه بازگفتهاند. از صحابه، عبدالله بن عباس (فخر رازي،1420، ج 17، ص 32) و از مفسران و قرآنپژوهان مقاتل بن سليمان (1423، ج 2، ص 274)، شيخ طبرسي (1379، ج 5، ص 222)، زمخشري (1407، ج 2، ص 383)، ابن عطيه (1422، ج 3، ص 15)، بغوى (2002م، ج 2، ص 441)، فخر رازي (1420، ج 17، ص 32)، بيضاوي (1418، ج 3، ص 130) ابوحيان اندلسي (1420، ج 6، ص 130)، علاءالدين بغدادى (1415، ج 2، ص 47)، عاملى (1413، ج 2، ص 70) و بروسوي (1405، ج 4، ص 107) و بسياري از مؤلفان کتابهاي علوم قرآن در زمينة راز تحديهاي گوناگون سخن گفتهاند (زرکشي، 1408، ج 1، ص 40؛ سيوطي، بيتا، ج 2، ص 239؛ معرفت، 1411، ج 4، ص 22). برخي راز تنوع تحديها را در زمان و مخاطبان آنها دانستهاند (موسوي سبزواري، 1409، ج 1، ص 113) و گروهي از مفسران راز اين تنوع را در تحدي از دشوارتر به آسانتر جستوجو کردهاند (آلوسي، 1415، ج 7، ص 30؛ رشيدرضا، 1973م، ج 12، ص 44؛ طباطبايي،1397، ج 10، ص 167؛ فاضل لنکراني، 1396، ص 35-36). در سالهاي اخير توجه ويژهاي به اين بحث شده و در تفاسير نوظهور و برخي مقالات به تبيين اين مسئله پرداخته شده است (ابنعاشور، بيتا، ج 11، ص 21؛ سيد قطب،1412، ج 4، ص 186؛ مکارم شيرازي، 1366، ج 9، ص 4؛ جمعي از نويسندگان، 1388، ج 7، ص 273).
تحدي در لغت از «حدي» گرفته شده است. «حدي بالمکان حداً» يعني در آن مکان ماندگار گشت و جابهجا نشد (ابنمنظور، 1414، ج 14، ص 169). «تحديت فلاناً» يعني با او مسابقه گذاشتم و بر او پيروز شدم (فراهيدي، 1414، ج 1، ص 358؛ طريحي، 1985م، ج 1، ص 97؛ ابنمنظور، همان) و به معناي درخواست رقابت که هدف از آن به عجز درآوردن طرف مقابل باشد نيز آمده است (فيومي، 1414، ص 125؛ حلي، 1416، ص 263). تحدي در اصطلاح به معناي فراخواندن منکران نبوت به آوردن همانندي براي معجزه است (تفتازاني، 1409، ج 4-5، ص 12؛ جمعي از نويسندگان، 1415، ص 64).
قرآن کريم در شش آيه مخالفان خويش را به تحدي دعوت كرده است. سورههايي که آيات تحدي در آن واقع شده ـ به ترتيبي که در قرآن ثبت است ـ به اين قرار است:
1. تحدي به آوردن سوره از کسي همانند پيامبر(ص): «وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ؛ و اگر دربارة آنچه بر بندة خويش فرو فرستاديم در شك و گمانيد سورهاى از كسى همانند او [محمد] بياوريد و بجز خدا گواهان [و ياران] خود را بخوانيد اگر راستگوييد» (بقره: 23).
2. تحدي تلويحي به نبودن اختلاف در قرآن: «أفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَلَوْ كأنَ مِنْ عِندِ غَير اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا؛ آيا در قرآن نمىانديشند؟ و اگر از نزد غير خدا مىبود در آن ناسازگارى و ناهمگونى بسيار مىيافتند» (نساء: 82).
3. تحدي به سورهاي همانند سورههاي قرآن: «أمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ؛ بلكه مىگويند: آن را خود بافته است، بگو: اگر راستگوييد، پس سورهاى مانند آن بياوريد و هركه را جز خدا توانيد [به يارى] بخوانيد» (يونس: 38).
4. تحدي به ده سوره همانند سورههاي قرآن: «أمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ؛ بلكه مىگويند كه اين [قرآن] را خود بافته است. بگو: اگر راستگوييد شما هم ده سورة بربافته مانند اين بياريد و هركه را جز خدا توانيد [به يارى] بخوانيد» (هود: 13).
5. تحدي به همانند قرآن: «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لأ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا؛ بگو: اگر آدميان و پريان فراهم آيند تا مانند اين قرآن بيارند هرگز مانند آن نيارند هرچند برخى از آنان يار و همپشت برخى باشند» (اسراء: 88).
6. تحدي به سخني همانند قرآن: «أمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لَّا يُؤْمِنُونَ فَلْيَأْتُواْ بحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كأنُواْ صَدِقِينَ؛ يا آنكه مىگويند: اين [قرآن] را از خود بربافته، [نه] بلكه ايمان نمىآورند پس اگر راستگويند كلامى مانند آن بياورند» (طور: 33-34).
ديدگاه مقبول در تاريخ جمع قرآن اين است که سورههاي قرآن به ترتيبي که بر پيامبر(ص) نازل شده، در قرآن ثبت نشده است؛ ازاينرو پيش از بيان ديدگاهها در راز تحديهاي گوناگون و نقد و بررسي آنها، لازم است ترتيب نزول سورههايي را که آيات تحدي در آن واقع شده مشخص کنيم؛ زيرا اين بحث در ارزيابي ديدگاهها مفيد خواهد بود.
در زمينة تعيين ترتيب نزول سورههاي قرآن دو روش معمول وجود داشته است و دارد: يکي قراين اجتهادي مانند موضوع، مخاطب و وجود «يا ايها الناس» که نشانة مکي بودن و «يا ايها الذين آمنوا» که نشان مدني بودن هستند (سيوطي، بيتا، ج 1، ص 68ـ79) و ديگري اتکا به روايات.
به دليل کليت نداشتن قراين اجتهادي در مورد همة سورهها و آيات قرآن1 و نيز فقدان آن در برخي آيات قرآن نميتوان براساس آن، ترتيب نزول سورهها و آيات مکي و مدني را بهطور دقيق شناسايي کرد.
رواياتي که در برخي کتب تاريخي، روايي يا علوم قرآني در باب ترتيب نزول سورهها وارد شدهاند، از نظر سند مختلفاند. برخي روايات بدون سند نقل شدهاند (شهرستاني، 1407، ص 128؛ زرکشي، 1408، ج 1، ص 249). رواياتي هم که با سند نقل شده، علاوه بر اينکه خبر واحدند، جز يک روايت که در مقدمة کتابالمباني نقل شده (ابنعطيه، ۱۳۹۲، ص 13-15) هيچيک به پيامبر(ص) اتصال ندارد. روايت يادشده نيز به دليل ناشناخته بودن مؤلف کتاب المباني قابل اعتماد نيست. بقية روايات از صحابه يا تابعان نقل شده و معلوم نيست اجتهاد راويان بوده يا آن را از کسي گرفته و نقل کردهاند.
از نظر متن نيز در بيان تعداد سورهها اختلاف نظر وجود دارد. شيخ طبرسي 110 سوره ذکر ميکند که 85 سوره مکي و 25 سوره مدني است (طبرسي، 1379، ج 10، ص 613). سيوطي به نقل از ابوالحسن صفار، بيست سوره را به اتفاق مدني و دوازده سوره را اختلافي و بقية سورهها را به اتفاق مکي دانسته است (سيوطي، بيتا، ج 1، ص 44). سورة فاتحه در روايت بيهقي و نيز ابن نديم از قلم افتاده و تنها 113 سوره ذکر شده است (همان، ص 40؛ ابننديم، 1997م، ص 42). نيز در تقدم و تأخر سورهها، اتفاق نظر ندارند.2 برخي روايات سورههايي را مکي به حساب آورده و روايت ديگر آنها را مدني قلمداد کردهاند.3
مشکل ديگر دربارة ترتيب نزول، ترتيب نزول آيات يک سوره است؛ زيرا همة سورههاي قرآن به صورت پيوسته نازل نميگرديد؛ گاه شماري از آيات يک سوره سپس آياتي از سورة ديگر نازل ميشد و آنگاه دنبالة آيات سورة قبلي فرود ميآمد و به دستور پيامبر(ص) در ادامة سورة پيشين قرار ميگرفت. بنابراين در صورتي ميتوان به روايات ترتيب نزول سورههاي قرآن اعتماد کرد که بدانيم همة سوره به صورت يکجا نازل شده و در آن آيات استثنا وجود ندارد.
روايات ترتيب نزول سور قرآن از نظر سند و متن از اعتبار چنداني برخوردار نيستند، ولي به دليل کثرت اين روايات و وجود موارد مشترک فراوان ميان آنها و اعتماد قرآنپژوهان4 بر آنها، اطمينان نسبي از آن حاصل ميشود و حداقل اينکه بر موارد مشترک ميان آنها ميتوان تأکيد کرد.
از بررسي پانزده روايت از روايات ترتيب نزول و ديدگاه قرآنپژوهان، معلوم ميشود، چهار سوره از سور داراي آيات تحدي در مکه نازل شده و سورة بقره و نساء از سور اوايل مدني محسوب ميشود. دربارة ترتيب نزول آيات مکي از اين مجموعه، چهارده روايت اتفاق نظر دارند که ابتدا سورة اسراء (تحدي به قرآن)، سپس سورة يونس (تحدي به يک سوره) و پس از آن سورة هود (تحدي به ده سوره) نازل شده است. تنها در روايتي که در الفهرست وارد شده است ترتيب ميان سورة هود و يونس جابهجا نقل شده است (ابننديم،1997م، ص 42).
استاد مصباح نيز با پذيرش ترتيب يادشده مينويسد: «ديدگاه مشهور بين مفسران و دانشمندان علوم قرآن درخصوص تحدي به يك سوره و ده سوره، آن است كه سورة يونس كه مشتمل بر آيات تحدي به يك سوره است، قبل از سورة هود كه آيات تحدي به ده سوره را دربر دارد، نازل شده است» (مصباح يزدي، 1387، ج 1، ص 168).
نيز پس از بررسي روايات ترتيب نزول آيات معلوم شد که هيچيک از آيات تحدي از آيات استثنا محسوب نميشوند. بنابراين ميتوان گفت که ابتدا به قرآن، سپس به يک سوره و در پايان به ده سوره تحدي شده است.
با توجه به سير مراحل تحدي، اين سؤال پديد ميآيد که راز تحديهاي گوناگون چيست؟ آيا در قرآن تحدي از دشوارتر به آسانتر که سير طبيعي است رعايت شده است؟
برخي قرآنپژوهان، تحدي در آيات را تحدي به نوع قرآن و نه مقدار آن دانستهاند؛ چراکه غرض از تحدي آشکار ساختن اعجاز قرآن است و از اين جهت فرقي ميان تحدي به کم و زياد نيست. «اگر گفته شود چرا زماني تحدي به ده سوره و گاه به يک سوره و گاهي به سخني مانند قرآن شده است؟ پاسخ اين است که تحدي به چيزي صورت گرفته که در آن اعجاز قرآن نسبت به کلام منظوم عرب آشکار شود. از اين نظر جايز است گاه به کم و گاه به بيشتر تحدي شود» (طبرسي، 1379، ج 5، ص 222؛ مجلسي، 1376، ج 9، ص 105). «تحدي به نوع قرآن است نه به مقدار آن و ناتواني بشر نيز مربوط به نوع قرآن است نه مقدار آن و از اين نظر تفاوتي ميان تحدي به کل قرآن، بخشي از آن و يک سوره نيست» (سيد قطب، 1412، ج 4، ص 1862).
گرچه اين بيان ميتواند اصل تحدي به کم و زياد را توجيه کند، با توجه به حکيم بودن خداوند پرسش از راز تحديهاي گوناگون، از جمله تحدي به ده سوره پس از تحدي به يک سوره، به قوّت خود باقي است و با اين سخن، پاسخ نيافته است؛ زيرا سير طبيعي و منطقي آن است که دعوت به مبارزهطلبي از دشوارتر به آسانتر باشد. چنانکه استاد مصباح مينويسد: «در سير تحدي از سختتر به آسانتر، اعجاز قرآن بهتر به کرسي مينشيند» (همان، 1387، ج 1، ص 167).
برخي ديگر از محققان با فرق گذاشتن ميان مخاطبان هريک از آيات تحدي، يا اختلاف زمان هريک از تحديها به بيان راز تحديهاي گوناگون پرداختهاند؛ با اين بيان که در عصر نزول، برخي افراد ادعا ميکردند که ميتوانند همانند قرآن بياورند، ازاينرو به آوردن مانند قرآن به مبارزه دعوت شدند و کساني که ادعا داشتند توان آوردن ده سوره را دارند به ده سوره تحدي شدند و هکذا يک سوره. يا اينکه در اوايل بعثت، وقتي مشرکان مکه ادعا كردند که ميتوانند همانند قرآن را بياورند، به کل قرآن مورد تحدي واقع شدند، هنگامي که ناتواني آنان اثبات شد، ادعا نمودند که توان آوردن ده سوره همانند سور قرآن را دارند و پس از اثبات عجز نسبت به ده سوره، گفتند ما ميتوانيم همانند يک سوره را بياوريم ازاينرو به يک سوره مورد تحدي واقع شدند (موسوي سبزواري، 1409، ج 1، ص 113). بنابراين «نزول آيات تحدي، به اقتضاي حالات مخاطبان و نوع سخني بود که آنان در آن حالت بيان ميداشتند» (سيد قطب، 1412، ج 4، ص 1862).
اين بيان از دو بخش تشکيل شده است: بخش اول، اختلاف مخاطبان تحديها است که اثبات نشده است؛ زيرا مخاطب آيات تحدي (اسراء: 88؛ يونس: 38؛ هود: 13) مشرکان و کفار معاصر رسول خدا(ص) البته با واسطة آن حضرت بودند.
اما بخش دوم (اختلاف زمان تحديها با حفظ وحدت مخاطبان) چنانکه در ادامة مقاله خواهد آمد، بر دو پيشفرض باطل استوار است: اول آنکه مقصود از تحدي به «قرآن» (اسراء: 88) تحدي به کل قرآن باشد و اين مطلب اثبات نشده است؛ دوم آنکه نزول و ابلاغ آيات تحدي سهگانه به ترتيبي باشد که مدعي ميگويد. اين سخن نيز با ترتيب نزول ميان آيات تحدي که پيش از اين توضيح داديم ناسازگار است (مصباح يزدي، 1387، ج 1، ص 168).
اين ديدگاه ميکوشد تا يک نوع ترتيب منطقي ميان آيات تحدي به اثبات برساند تا براساس آن، دعوت به مبارزهطلبي از دشوارتر به آسانتر را که سير منطقي و طبيعي است به اثبات برساند. از اين ديدگاه سه تبيين وجود دارد. چنانکه استاد مصباح مينويسد: «برخي، تقدم نزول سوره يونس بر هود (ديدگاه مشهور) را پذيرفته و مدعي شدهاند كه استثنائاً آيات مشتمل بر تحدي در اين دو سوره، برخلاف ترتيب نزول اين دو سوره نازل شده يا پيامبر به دستور خدا آنها را در مقام ابلاغ، برخلاف ترتيب نزول، تلاوت كرده است. بعضي، تحدي به يك سوره را مطلق و تحدي به ده سوره را ويژة ده سورة خاص و گروهي، وجه اعجاز در اين دو نوع تحدي را متفاوت دانستهاند» (همان). در ادامه به بيان و نقد و بررسي تبيينهاي يادشده ميپردازيم.
آلوسي معتقد است که بيشتر قرآنپژوهان اين ديدگاه را پذيرفتهاند (آلوسي، 1415، ج 7، ص 30). طبق اين ديدگاه، قرآن در آغاز از بشر ميخواهد تا همانند کل قرآن را بياورد. پس از آنکه عجز از هماوردي کل قرآن اثبات شد، تخفيف ميدهد و از بشر ميخواهد همانند ده سورة قرآن را بياورد. در مرحلة سوم وقتي عجز بشر از آوردن ده سوره نيز اثبات شد، به يک سوره همانند سورههاي قرآن تحدي ميکند. به اين ترتيب قرآن در سه مرحله و از شديدتر به آسانتر تحدي نموده است (مقاتل بن سليمان، 1423، ج 2، ص 274؛ زمخشري، 1407، ج 2، ص 383؛ شيخ طبرسي، 1377، ج 2، ص 138؛ بيضاوي، 1418، ج 3، ص 130؛ ابوحيان اندلسي، 1420، ج 6، ص 130؛ عاملى، 1413، ج 2، ص 70؛ بروسوي، 1405، ج 4، ص 107).
فخر رازي ذيل آية 13 سورة هود مينويسد: تحدي به ده سوره طبق سير طبيعي بايد پيش از تحدي به يک سوره باشد تا تحدي از دشوارتر به آسانتر صدق کند. تحدي به يک سوره در دو سورة بقره و يونس وارد شده است. تقدم سورة هود بر سورة بقره روشن است؛ زيرا سورة هود مکي و بقره مدني است. دليل يادشده (قرينه بودن مقتضاي نظم و ترتيب طبيعي) اقتضا ميکند که سورة يونس نيز پس از سورة هود نازل شده باشد تا تحدي از دشوارتر به آسانتر صدق کند (همان، 1420، ج 17، ص 325). آلوسي در تعليل اين ديدگاه مينويسد: زيرا تحدي به ده سوره براي کسي که از همانندآوري يک سوره ناتوان شده است، معنا ندارد (آلوسي، 1415، ج 7، ص 30).
اين پاسخ، بر دو پيشفرض استوار است: اول آنکه مقصود از تحدي به «قرآن» (اسراء: 88) تحدي به کل قرآن باشد و دوم آنکه نزول و ابلاغ آيات تحدي سهگانه به ترتيبي باشد که در پاسخ مطرح شده است.
پيشفرض نخست پذيرفته نيست؛ زيرا اولاً واژة قرآن بهتدريج جنبة علميت يافته و معلوم نيست در زمان نزول آية اسراء، واژة «قرآن» علم بوده باشد؛ چنانکه در آيات قرآن، اين واژه در معناي لغوي، مصدر (خواندن) (اسراء: 78؛ يونس: 15و 61) يا اسم مصدر (خواندني) (زخرف: 3؛ فصلت: 44؛ يوسف: 2) بهکار رفته است. بنابراين نميتواند به حجم و مقدار خاصي اشاره نمايد، بلکه به گفتاري از جنس قرآن تحدي كرده است (مصباح يزدي، 1387، ج 1، ص 168). ثانياً به فرض اينکه آيه درصدد بيان مقدار باشد، تنها پنجاه سوره از قرآن را دربر ميگيرد؛ زيرا سورة اسراء، سورة پنجاهم قرآن است و تحدي به سور و آياتي که تا آن زمان نازل نشده بود معنا ندارد؛ چنانکه استاد مينويسد: «هنگام نزول اين آيه، هنوز بخش مهمي از آيات قرآن نازل نشده بود و معنا ندارد که از مخالفان خواسته شود همانند آياتي که از صورت و محتواي آن اطلاعي ندارند، بياورند» (همان، ص 195).
«مقدمة دوم نيز ثابت نيست: زيرا مشهور ميان مفسران آن است كه سورة يونس، قبل از سورة هود نازل شده است» (همان، ص 168).
علاوه بر نقدهاي يادشده، اين سخن فخر رازي كه مقتضاي نظم و ترتيب طبيعي را قرينه بر نزول تحدي به ده سوره، پيش از تحدي به يک سوره دانسته است، بيدليل و صرف استحسان است؛ زيرا چنانکه پيش از اين گفتيم، تعيين زمان نزول سور و آيات امري تاريخي است و براساس گزارههاي تاريخي و روايي، نزول سورة يونس مقدم بر سورة هود است. البته مقتضاي نظم و ترتيب طبيعي در صورتي ميتواند مجوز دست برداشتن از ترتيب تاريخي و نظر مشهور ميان مفسران باشد که هيچ راهي براي توجيه سير طبيعي با حفظ ترتيب تاريخي ميان سور جز به تغيير ترتيب مزبور نداشته باشيم و در ادامه روشن ميشود که برخي از قرآنپژوهان با حفظ ترتيب نزول يادشده، سير طبيعي دشوارتر به آسانتر را تبيين و توجيه کردهاند.
طبق اين ديدگاه که آلوسي، رشيدرضا و علامة طباطبايي در تفسيرشان از برخي مفسران نقل کردهاند، تمام سورة يونس قبل از سورة هود نازل شده، ولي استثنائاً آية تحدي سورة يونس، پس از سورة هود نازل شده است يا پيامبر(ص) به دستور خدا موظف بوده آية تحدي سورة يونس را بعد از آية تحدي سورة هود براي مردم تلاوت كند تا تحدي از دشوارتر به آسانتر تأمين شود (آلوسي، 1415، ج 7، ص 31؛ رشيدرضا، 1973م، ج 12، ص 33؛ طباطبايي، 1397، ج 10، ص 164).
سيد قطب مينويسد: «درحقيقت ترتيب نزول آيات لازم نيست تابع ترتيب نزول سور باشد. گاهي آيهاي نازل ميشد و به سورهاي که پيش يا پس از آن نازل شده بود ملحق ميشد» (سيد قطب، 1412، ج 4، ص 1862).
اين جواب در صورتي ميتواند تحدي از دشوارتر به آسانتر را تصحيح کند که روايت صحيحي در تأخير نزول آية 38 سورة يونس از سورة هود وجود داشته باشد و بهاصطلاح جزء آيات استثنا باشد؛ درحاليکه چنين نيست، زيرا با تتبعي که انجام شد آية يادشده جزء آيات استثنا شمرده نشده است. بنابراين با صرف ادعا و بدون کمک گرفتن از نقل نميتوان چنين مطلبي را اثبات کرد و بهاصطلاح امکان حمل بر چنين محملي دليل بر حمل نميتواند باشد (طباطبايي،1397، ج 10، ص 164).
چنانکه پيش از اين گذشت، براساس روايات ترتيب نزول، نخست تحدي به قرآن در سورة اسراء سپس تحدي به يک سوره در سورة يونس و پس از آن تحدي به ده سوره در سورة هود نازل شده است. در اين قسمت به طرح و بررسي ديدگاههايي که با پذيرش سير نزول يادشده، راز تنوع تحديها را تبيين نمودهاند ميپردازيم.
فخر رازي روايتي از ابن عباس نقل ميکند مبني بر اينکه مقصود از ده سوره که آية هود بدان تحدي کرده، ده سورة خاص است که عبارتاند از: سورههاي بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، انفال، توبه، يونس و سورة هود (فخر رازي،1420، ج 17، ص 325). بنابراين سخن تحدي به يک سوره شامل هر سورهاي از قرآن ميشود، ولي تحدي به ده سوره، تنها شامل سورههاي يادشده است.
استاد در رد اين سخن مينويسد: «اين قول، خلاف ظاهر آيه است که واژة سوره در آن بدون هرگونه قيدي ذکر شده و هر ده سورهاي را شامل ميشود، مگر آنکه قبل از سورة هود، فقط همان نه سورة نازل شده باشد. هيچ قرينة حالي يا مقاليِ ديگري نيز بر ارادة خلاف ظاهر و تخصيص اطلاق آيه به سورههاي دهگانة يادشده وجود ندارد. بهعلاوه، كساني كه به پيامبر(ص) نسبت افترا ميدادند، اين نسبت را در مورد سُوَر معيني قائل نبودند و همة سورههاي قرآن برايشان يكسان بود؛ در اين صورت، تحدي به سُوَر خاص، آن هم سُوَر بزرگ قرآن، بيوجه خواهد بود و معنا ندارد به كسي كه ميگويد سورة «كوثر» افترا است و از سوي خدا نيست، گفته شود ده سوره مانند سور اول قرآن موجود بياور» (مصباح يزدي، 1387، ج 1، ص 176).
البته ناگفته نماند که خود فخر رازي نيز اين روايت را مردود ميشمارد؛ به اين دليل که سورة هود مکي است و برخي سورههايي که در اين مجموعه قرار دارد مدني هستند و در زمان نزول سورة هود، هنوز نازل نشده بودند. بنابراين، تحدي به سورههايي که هنوز نازل نشده بودند بيمعناست (فخر رازي،1420، ج 17، ص 325).
رشيدرضا معتقد است آية 88 اسراء در مقام تحدي نيست، بلکه در مقام بيان عجز انسان و جن از آوردن همانند قرآن است. پس از آن، سورة يونس نازل شده و به يک سوره تحدي نموده و سپس تحدي به ده سوره در سورة هود نازل شده است و پس از آن، سورة طور نازل شده و در آن به همة قرآن تحدي شده و در پايان، آية بقره نازل شده است (رشيدرضا، 1973م، ج 12، ص 44).
به گفتة وي تحدي به ده سوره، تحدي به سورههايي است که در آن به قصص انبيا يا اقوامشان پرداخته شده است؛ زيرا تحدي به يک سوره، تحدي به تمام مزاياي قرآن ـ اعم از نظم و اسلوب، بلاغت، علوم، هدايتگري و تسلط الهي قرآن بر ارواح و عقول ـ است. وقتي مشرکان از آوردن همانند يک سوره عاجز شدند، شبههاي که باقي ماند در قصص قرآن بود که قرآن ادعا داشت اين قصص از اخبار غيبي است. مشرکان گمان کردند اين قصهها ساخته و پرداختة شخص پيامبر است؛ ازاينرو به ده سوره همانند سورههاي قصص انبيا تحدي نمود (همان).
گرچه واژة «سوره» نکره است و طبق نظر بيشتر مفسران شامل سور کوتاه و بلند ميشود، ولي به نظر وي، نکره بودن سوره براي تعظيم يا تنويع است و بر اطلاق آن دلالتي ندارد؛ زيرا آية تحدي به ده سوره، با «ام يقولون افتراه» آغاز شده و افترا مربوط به اخبار است نه انشا، و مقصود از آن سورههايي است كه در آن به قصص انبيا5، پرداخته شده است (همان، ج 11، ص 369) و آن سورهها عبارتاند از: اعراف، يونس، مريم، طه، شعرا، نمل، قصص، قمر، ص و هود (همان، ج 12، ص 31).
گرچه تحدي به يک سوره و ده سوره، به دليل صدر آن دوـ که با «ام يقولون افتراه» آغاز شده و افترا مربوط به اخبار است نه انشا ـ تحدي به خبر غيبي و سورههايي است که قصص و اخبار گذشتگان در آن وارد شده است، ولي تحدي به ده سوره پس از تحدي به يک سوره، تحدي از سختتر به آسانتر است؛ زيرا تحدي به يک سوره در آية 38 يونس تحدي به تمام مزاياي قرآن اعم از نظم و اسلوب، بلاغت، علوم، هدايتگري و غير آن است، ولي تحدي به ده سوره، به دليل وجود قيد «مفتريات» در آن، تحدي به آوردن خبر واحد با اسلوب متعدد اما مساوي در بلاغت است، هرچند از جهت موضوع و محتوا ساختگي و باطل باشند. با اين بيان که برخي شبهه ميکردند که جمله و سورهاي را که مشتمل بر قصه است ميتوان در لغت و لسان با عبارات مختلفي بيان کرد، بهگونهاي که معنا را برساند ناچاراً يکي از عبارات داراي حسن بيان و خالي از هر عيب لفظي و معنوي خواهد بود. قرآن در جواب آنان اين آيه را نازل فرمود و ده سورة افترايي خواست تا عجز آنان را بيشتر نشان دهد (همان، ج 1، ص 194).
اين ديدگاه از جهات مختلف خدشهپذير است؛ زيرا:
اولاً اين سخن وي که آية 34 سورة طور، تحدي به همة قرآن است، صحيح نيست؛ زيرا آية يادشده در مقام بيان مقدار نيست و حداقل در دلالت آن بر تحدي به همة قرآن ترديد وجود دارد. چنانکه استاد مينويسد: قرآن مجيد، واژة حديث را در معناي لغويش به کار برده است و اين واژه ناظر به حجم خاصي از قرآن نيست، بلکه به معناي سخن و گفتار است و مقصود از عبارت «حديث مثله» آن است که چنين گفتاري قابل همانندآوري نيست (مصباح يزدي، 1387، ج 1، ص 168 و 195).
ثانياً اين سخن وي که مقصود از ده سوره در آيه سورة هود، ده سورة قصصي قرآن است به دليل اينکه افترا در اخبار مطرح است نه انشائيات، پذيرفتني نيست؛ زيرا قرآن در فضايي نازل شده که مشرکان همة قرآن را افترا ميدانستند و فرقي ميان اخبار و انشائيات قرآن نميگذاشتند و لازم بود جواب قرآن نيز بهگونهاي باشد که شبهة آنان را از اساس و نسبت به همة سورههاي قرآني باطل کند؛ چنانکه استاد مصباح در اين زمينه مينويسد: «اولاً اختصاص افترا به آيات دال بر اخبار و أنباء وجهي ندارد. گويا رشيدرضا چنين تصور كرده كه افترا در اخبار ميتواند مطرح باشد؛ اما در انشائيات افترا صادق نيست و مشركان، آيات اخباري قرآن را مفتري ميدانستند؛ در صورتي كه مشركان قرآن «بما هو قرآن» را مفتري ميدانستند؛ اعم از اخبار و انشا و در افترا بودن آن به محتواي آيات كه خبر يا انشا است و مطابق با واقع يا غيرمطابق با واقع است، نظري نداشتند؛ بلكه به لحاظ اينكه انتساب به خدا داده ميشود آن را مفتري ميدانستند؛ يعني به پيامبرˆ و قرآن در بعد انتساب به خدا افترا قائل ميشدند و انشائيات، از اين ديد خبر ميشوند؛ پس صفت مفتريات كه اساس ديدگاه اوست، اختصاص به ده سوره معين ندارد. ثانياً نسبت افترا به پيامبر از صدر آيه استفاده ميشود و در سورههاي ديگر هم مطرح است و آن با آنچه در مفتريات مد نظر است، تفاوت دارد. افتراي صدر آيه، افتراي مورد قبول مشركان است و افترا در مفتريات، افتراي مورد قبول مشركان و پيامبرˆ است. بنابراين، وصف مفتريات دلالت ندارد كه ده سورة معيني وجود داشته است كه مشركان نسبت افتراي آنها را به پيامبر ميدادهاند تا درصدد تعيين آن ده سوره برآييم؛ بلكه اين وصف، دلالت دارد كه ده سورة درخواستي، سُوَري است كه پيامبر و مخالفان بر مفتري بودن آن اتفاق نظر دارند» (همان، ص 179).
1 اينکه وي آية 88 اسراء را از آيات تحدي به حساب نياورده است درست نيست؛ چراکه به اعتراف خود وي اين آيه در مقام بيان عجز انسان و جن از آوردن همانند قرآن است و با توضيحي که در مفهومشناسي تحدي بيان کرديم روشن شد که در مقام بيان عجز بودن، به معناي تحدي است. علاوه بر اين، سياق آيه و شأن نزول آن (سيوطي، 1404، ج 4، ص 20) در مقام تحدي بودن آيه را تأييد ميکند.
2در ميان سورههايي که پيش از سورة هود نازل شده است، سورههايي که به قصص و اخبار انبيا و اقوامشان پرداخته است، منحصر به ده سورة يادشده نيست. براي مثال، در آيات 101 تا 104 سورة اسراء به داستان حضرت موسي(ع) و در آيات 13 تا30 سورة يس به داستان رسولان شهر انطاکيه و در آيات 35 تا40 سورة فرقان به داستان حضرت موسي، نوح، عاد و ثمود اشاره دارد.
3 از ظاهر آية شريفه برمىآيد كه كفار دربارة همة قرآن به رسول خدا(ص) نسبت افترا ميدادند و ميان سورههاي طولاني، کوتاه، اخبار و انشاي آن فرقي نميگذاشتند و آن حضرت نيز قرآن را با تمام اخبار و انشائيات آن سخن خداوند ميدانست؛ ازاينرو لازم بود در رد ادعاي کفار جوابي به آنان داده شود که شبهه را در مورد كل قرآن ريشهكن سازد و معجزه بودن كل قرآن و ناتوانى آنان نسبت به همة قرآن ثابت شود. بنابراين، نکره بودن سوره دليل بر اطلاق آن است و فرقي ميان سور کوتاه و طولاني نيست و حمل نکره بودن سوره بر تنويع يا تعظيم با سياق آيه تناسب ندارد.
4 ضمير «مثله» در «فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِه» اگر به قرآن برگردد ـ چنانکه رشيدرضا بدان معترف است ـ شامل هر ده سوره از قرآن ميشود و فرقي ميان سورة طولاني، کوتاه، سورة قصصي و غير آن نيست و اگر به سورة هود برگردد، سخن ناپسندي است؛ زيرا معنا ندارد مشرکان بگويند تمام سورههاي قرآن ساختگي است و خداوند بفرمايد ده سوره مانند سورة هود بياوريد (فاضل لنکراني، 1396، ص 35-36).
آلوسي معتقد است تحدي به ده سوره پس از تحدي به يک است، لکن تحدي به يک سوره تحدي در بلاغت، اخبار غيبي، احکام و غيره است، ولي تحدي به ده سوره، فقط تحدي در بلاغت و حسن نظم است گرچه در چيزهاي ديگر ـ از جمله در معنا ـ مانند قرآن نباشد. او دليل اين ديدگاه را وصف «مفتريات» در آية شريفه قرار داده است؛ با اين بيان که فصاحت وصف الفاظ قرآن است، بنابراين الفاظ ميتواند در بالاترين درجه فصاحت باشد و در عين حال کاذب و افترا نيز باشد، ازاينرو اعجاز در فصاحت با کذب قابل جمع است ولي اعجاز در معنا، بلاغت، اخبار غيبي، احکام و غير آن ـ که در تحدي به يک سوره مقصود است ـ نميتواند با کذب و افترا قابل جمع باشد، زيرا معنا ندارد کلامي از نظر معنا در اوج باشد ولي سخن دروغ و ناحقي باشد. بنابراين، معناي تحدي به ده سوره اين است که ده سوره همانند قرآن در فصاحت و بلاغت بياوريد گرچه در معنا مفترا باشد (آلوسي، 1415، ج 7، ص 30).
اگر آية سورة هود، تنها به نظم و اسلوب قرآن تحدي نموده باشد، با سياق آيه ناسازگار خواهد بود؛ زيرا در آية يادشده پس از تحدي به ده سوره، و اثبات ناتواني مشرکان و ياوران آنان در همانندآوري، دليل اين ناتواني را نشئت گرفتن قرآن از علم خدا دانسته و فرموده است: «فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ فَاعْلَمُواْ أنَّمَا أُنزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ؛ پس اگر [ياورانتان] شما را اجابت نکردند، بدانيد كه جز اين نيست كه [اين قرآن] از دانش خدا فروآمده است»(هود: 14). علم الهي بيشتر با محتوا تناسب دارد تا با الفاظ و اسلوب بدون محتوا (مصباح يزدي، 1387، ج 1، ص 184).
قيد «مفتريات» نميتواند دليل تقييد ده سورة مورد تحدي به فصاحت در الفاظ باشد؛ زيرا تصور اينکه افترا با اعجاز در معنا جمع نميشود ولي با اعجاز در فصاحت جمع ميشود پذيرفته نيست، چون مشرکان قرآن را به لحاظ اينکه به خدا منتسب باشد افترا ميدانستند و فرقي ميان معاني و الفاظ آن نميگذاشتند، لذا خداوند به آنان ميگويد شما که قرآن را ساخته و پرداختة پيامبر(ص) ميدانيد اگر راست ميگوييد، شما نيز ده سوره همانند آن بياوريد (همان، ص 179).
1 آية شريفه تنها به بلاغت و فصاحت تحدي نکرده است، بلکه سياق اين آيه و ساير آيات تحدي شاهد است بر اينکه به تمام کمالات قرآن تحدي شده است و خداوند متعال قرآن را به اوصاف جميلي مانند نور، رحمت، هدايت و حکمت ـ که مدخليت در تحدي دارد ـ وصف كرده است. بنابراين، حمل آن، تنها بر فصاحت و بلاغت بدون دليل است (طباطبايي، 1397، ج 10، ص 65).
2 کساني که قرآن را افترا ميدانستند، آن را از تمام جهات ساخته و پرداختة پيامبر ميشمردند و فرقي ميان جهات مختلف قرآن نميگذاشتند؛ چنانکه تعبير «فأتوا» و «وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ الله» شامل غيرفصيحان و بليغان نيز ميشود و تقييد آن به فصيحان و بليغان تقييد بدون دليل است. علاوه بر اينکه در ميان مخاطبان کساني بودند که اصلاً کلام عربي و فصاحت و بلاغت نميدانستند.
طبق ديدگاه علامه، حقيقت قرآن به عنوان کتاب الهي، همان معاني و مقاصد آن است و مقصود از معاني و مقاصد قرآن، اغراضي است که خداوند متعال در وصف اين کتاب آورده است، مانند: حکيم، نور، مبين، فرقان، هادي به حق و به طريق مستقيم، ذکر، حکم کننده ميان مردم در اختلافات، شفا و رحمت براي مؤمنان.
در آيات تحدي از مخاطبان خواسته شده سخني مانند قرآن بياورند و چون قرآن در بيان مقاصد خويش داراي بلاغت لفظي خارقالعادهاي است، آنچه ميآورند بايد هم در بيان مقاصد مانند قرآن باشد و هم داراي بلاغت لفظي خارقالعاده (همان، ج 10، ص 167).
به گفتة علامه، هريک از آيات تحدي، غرض خاصي را دنبال ميکند. تحدي در آية 88 سورة اسراء، تحدي به تمام اغراض اين کتاب است و غرض اختصاصيِ همة قرآن اين است که هرچه را مردم تا روز قيامت احتياج دارند دربر دارد. تحدي به قرآن، درخواست آوردن کتابي است که تمام معارف اصلي و اخلاق و احکام فرعي مورد نياز انسان تا روز قيامت را در قالب بلاغت لفظي خارقالعاده بيان کند.
تحدي به يک سوره (يونس: 38)، تحدي به يک غرض تام و جامع از اغراض الهي است؛ يعني سورهاي بياوريد که يک غرض تام و جامع از اغراض الهي را با بياني قاطع و بدون هيچگونه سستي بيان کند، زيرا خداوند تعدادي از آيات را سوره نمينامد مگر اينکه آيات يادشده مشتمل بر يک غرض از اغراض الهي باشد و همين غرض موجب تمايز اين آيات از آيات ديگر شود.
علامه معتقد است در تحدي به ده سوره (هود: 13) عدد ده بر کثرت دلالت دارد و مقصود از آن، تنوع در اغراض از جهت کثرت است. بنابراين، تحدي به ده سوره، تحدي به مقاصد و اغراض گوناگون و متنوع است.
راز تحدي به ده سوره پس از تحدي به يک سوره اين است که وقتي انسان از آوردن يک سوره عاجز شد ممکن است به فکرش خطور کند که عجز وي به دليل وجود ويژگيهايي است که يک سوره به صورت اتفاقي دارا شده است و ناتواني از آوردن يک سوره، دليل از سوي خدا بودن قرآن نيست؛ ازاينرو تحدي به ده سوره نمود تا بيان کند احتمال تصادفي بودن وجود ويژگيها در ده سوره امکانپذير نيست. بنابراين ناتواني از آوردن ده سوره، دليل اعجاز قرآن است (همان، ج 10، ص 162-168).
در نظر علامه تحدي به حديث در آية 34 سورة طور، تحدي عامي است که شامل تحدي به تمام قرآن، يک سوره و ده سوره ميشود؛ ازاينرو تحدي به حديث، تحدي به مطلق ويژگيهاي قرآن است (همان، ص 169).
سخن علامه گرچه ميتواند اصل تحدي به کم و زياد را توجيه کند، تحدي به ده سوره پس از تحدي به يک سوره را که مخالف ترتيب طبيعي به نظر ميرسد، نميتواند توجيه کند؛ زيرا پس از هماوردخواهي سورهاي که يک غرض تام و جامع از اغراض الهي را در قالب اعجاز بلاغي بيان ميکند، تحدي به ده سورهاي که داراي اغراض متعدد و متنوع و داراي تفنن در بيان است، تحدي از آسانتر به سختتر است. کسي که از آوردن يک سوره با ويژگي يادشده ناتوان باشد، به طريق اولي از آوردن ده سوره با آن ويژگي ناتوان خواهد بود و اختلاف اغراض آيات تحدي نميتواند ترتيب و نظم طبيعي براي آيات درست کند (فاضل لنکراني، 1396، ص37 -38).
استاد مصباح اين نقد را وارد ندانسته و بيان مرحوم علامه را صرفاً درصدد توجيه صحت تحدي به ده سوره پس از تحدي به يک سوره دانسته است (مصباح يزدي، 1387، ج 1، ص 181). ولي با توجه به نقل سخنان قرآنپژوهان در اثبات نظم طبيعي تحديها «از دشوارتر به آسانتر» و نقد آن توسط علامه به نظر ميرسد که ايشان نيز در مقام اثبات نظم طبيعي ميان تحديهاست نه درصدد توجيه اصل تحدي به يک سوره و ده سوره؛ زيرا چنين توجيهي در سخنان برخي دانشمندان مانند شيخ طبرسي نيز وجود داشت که علامه آن را نقد كرد و نپذيرفت (طباطبايي، 1397، ج 10، ص 164).
ديدگاه مرحوم فاضل با سخن آلوسي مشابهت دارد. به باور ايشان در مرحلة اول (اسراء: 88) تحدي به مثل قرآن تعلق گرفته است و اعلام ميدارد که قرآن از نظر لفظ و معنا داراي ويژگي و مزايايي است که اگر تمام انس و جن جمع شوند در مقابل آن ناتوان شده، چارهاي جز اعتراف به عجز خويش نخواهند داشت. در مرحلة دوم (يونس: 38) از بشر ميخواهد سورهاي بياورد که از نظر لفظ و معنا همانند قرآن باشد و در مرحلة سوم (هود: 13) به ده سوره همانند سور قرآن تحدي نموده است؛ البته با اين توضيح که عدد ده بر كثرت دلالت دارد (فاضل لنکراني، 1396، ص 33-34).
به گفتة ايشان، آنچه نظم طبيعي تحدي از دشوارتر به آسانتر را تصحيح ميکند، قيد «مفتريات» در آية اخير است؛ زيرا اين قيد نشان ميدهد که در اين آيه به معنا و محتواي قرآن تحدي نشده است، بلکه تنها بر اعجاز قرآن از نظر نظم و اسلوب تکيه شده و آوردن الفاظ قرآن با نظم و اسلوب خاص ـ حتي اگر معناي باطل و غيرمطابق با واقع نيز داشته باشد ـ ناممکن شمرده شده است. ازاينرو در آية يادشده تخفيف ديده ميشود؛ زيرا تفنن در الفاظ و نظم قرآن بدون در نظر گرفتن محتواي مطابق با واقع، آسانتر از آوردن الفاظ و نظم همراه با محتوا است (همان، ص 38).
علاوه بر وارد بودن نقدهايي که بر سخن آلوسي وارد ساختيم، نقد ديگري که بر سخن مرحوم فاضل وارد ميشود اين است که گرچه طبق توجيه ايشان از آيه، نوعي تخفيف در آن ديده ميشود و سير تحدي از دشوار به آسان معنا مييابد، از جهت ديگر سير از آسان به دشوار خواهد بود؛ زيرا در آية سورة يونس به يک سوره تحدي شده است ولي در اين آيه بنا به عقيدة ايشان به ده سوره و تنوع و تفنن در عبارت تحدي شده است.
استاد مصباح، ضمن پذيرش ترتيب نزول يادشده از آيات تحدي ـ تحدي به قرآن (اسراء: 88)، تحدي به يک سوره (يونس: 38) و تحدي به ده سوره (هود: 13) ـ سير آيات را از دشوارتر به آسانتر ميدانند و با بيان چند دليل آن را به اثبات ميرسانند.
چنانكه پيش از اين گفتيم، در نظر ايشان، احتمال اينکه تحدي به «قرآن» در آية 88 سورة اسراء، تحدي به مقدار سورهها (کل قرآن) نباشد بلکه تحدي به جنس قرآن (خواندني) باشد به صورت جدي مطرح است؛ زيرا اولاً واژة قرآن بهتدريج براي قرآن جنبة علميت پيدا کرده و معلوم نيست در زمان نزول آية اسراء، واژة «قرآن» علم بوده باشد؛ ثانياً تا زمان نزول سورة اسراء تنها پنجاه سوره نازل شده بود و اگر آيه درصدد بيان مقدار باشد، تنها پنجاه سوره را دربر ميگيرد (مصباح يزدي، 1387، ج 1، ص 168 و 195).
استاد با فرض پذيرش تحدي به کل قرآن در آية يادشده، سير تحدي از دشوار به آسان را اينگونه طرح ميکنند که «آيات تحدي در مرحلة اول از بشر ميخواهد كه اگر در خدايي بودن قرآن ترديد دارند، كتابي "همانند قرآن كه داراي همة امتيازات قرآن باشد"، بياورند و پس از آنكه عجزشان ثابت شد، تخفيف داده، ميفرمايد: يك سوره كه "از هر جهت شبيه سورههاي قرآني باشد و همة امتيازات يكي از سورههاي قرآن را دربر داشته باشد"، بياورند و پس از آنكه از چنين امري نيز عاجز شدند، تخفيف داده، از ايشان ميخواهد كه ده سوره بسازند كه "هركدام داراي يكي از جهات اعجاز قرآن باشد"، بهطوري كه مجموع آن ده سوره بتواند ويژگيهاي يكي از سورههاي قرآن را دارا باشد. بديهي است كه ساختن يك سوره شبيه يكي از سورههاي قرآن در همة جهات، مشكلتر از فراهم آوردن چند سوره است كه هريك در يك جهت شبيه سورهاي از قرآن باشد؛ پس تحدي از دشوارتر به آسانتر صورت گرفته و معقول است» (همان، ج 1، ص 169).
چنانکه پيش از اين گفته شد، طبق نظر برخي محققان (آلوسي و مرحوم فاضل لنکراني)، در آية شريفه تنها بر اعجاز قرآن از نظر نظم و اسلوب تحدي شده و به معنا و محتواي قرآن تحدي نشده است. اين سخن با ذيل آية شريفه که دليل اين ناتواني را نشئت گرفتن قرآن از علم خدا دانسته ناسازگار است، ولي اشکال يادشده، بر بيان استاد مصباح وارد نيست؛ زيرا ايشان تحدي به ده سوره را درخواست آوردن ده سورهاي ميدانند که هريک داراي يكي از جهات اعجاز قرآن باشد و مجموع آن ده سوره (روي هم رفته) همانند يکي از سورههاي قرآن باشد و تمام ويژگيهاي يک سورة قرآن (نظم، اسلوب و محتوا) را دارا باشد.
ايشان در اين زمينه مينويسند: «اين بيان با ذيل آيات تحدي به يك سوره و ده سوره كه عدم توانايي بشر را به نشئت گرفتن قرآن از علم الهي و عدم اطلاع بشر از آن ربط ميدهد، كاملاً سازگار است؛ زيرا عدم توانايي بر آوردن يك سوره كه كاملاً شبيه قرآن باشد و نيز ده سوره كه روي هم رفته بهمنزلة يك سورة قرآن باشد، هر دو دلالت دارد كه سورههاي قرآن از پشتوانة علمي بينهايت برخوردارند و آن علم در اختيار انسانهاي ديگر قرار نگرفته و خدا آنان را از علم غيب خويش آگاه نساخته است» (همان).
چنانکه پيش از اين گفتيم، رشيدرضا با توجه به صدر آيه که با «ام يقولون افتراه» آغاز شده است و با اين ادعا که افترا به إخبار (نه انشا) تعلق دارد، تحدي در آية شريفه را بر ده سورة قصصي قرآن حمل نمود. بر سخن ايشان اين اشکال وارد بود که مشرکان همة قرآن را افترا ميدانستند و فرقي ميان اخبار و انشاي قرآن نميگذاشتند، ولي بيان استاد مصباح با نسبت افترا به تمام سورههاي قرآن سازگار است؛ زيرا ايشان تحدي به ده سوره را قابل حمل بر هر ده سوره از قرآن ميدانند و اين بيان با عموميت افترا نسبت به كل سورههاي قرآن كه ظاهر آيات شريفه است، تناسب دارد (همان).
دليل سوم: متناسب با توصيف «عشر سور» به «مثله»
متخصصان در زمينة اعراب القرآن در ترکيب فقرة «فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِه» از آية شريفه گفتهاند: «عشر» مضاف و «سور» مضافٌاليه عشر و تميز آن و «مثله» صفت براي عشر است و ضمير «مثله» به قرآن برميگردد (درويش، 1415، ج 4، ص 323؛ دعاس، 1425، ج 2، ص 50). معناي آيه اينچنين است: «پس ده سوره همانند قرآن بياوريد». با توجه به قانون مطابقت صفت و موصوف در مفرد، تثنيه و جمع که مورد اتفاق نحويان است اين سؤال مطرح ميشود که چرا «مثله» به صورت مفرد آمده و با «عشر سور» که جمع است مطابقت نکرده است؟
قرآنپژوهان جوابهاي گوناگوني به اين پرسش دادهاند که عبارتاند از:
الف. هرگاه واژة «مثل» در صيغة مفرد، وصف تثنيه يا جمع قرار بگيرد به معناي «مثلين» و «امثال» است و در آية شريفه «بعشر سور مثله» به معناي «امثاله» است؛ يعني هريک از ده سوره مشابه قرآن باشد (زمخشري، 1407، ج 2، ص 383؛ طبرسي، 1377، ج 2، ص 138؛ فخر رازي،1420، ج 17، ص 325؛ بروسوي، 1405، ج 4، ص 107؛ ابوحيان اندلسي،1420، ج 6، ص 130).
ب. آية شريفه به تقدير «کل واحد منها» است؛ يعني هريک از ده سوره مشابه قرآن باشد (آلوسي، 1415، ج 6، ص 222).
ج. «مثله» وصف براي مضاف مقدر است؛ يعني «بقدر عشر سور مثله مفتريات» (آلوسي، همان).
د. واژة «عشر» از صيغههاي جمع نيست، بلکه حکم مفرد را دارد. ازاينرو وصف آن نيز مفرد آمده است، مانند «كَأنَّهُمْ أعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِر» (قمر: 20) که در اين آيه واژة «نخل» جمع نخله است ولي چون حکم مفرد دارد صفت آن «مُنقَعِر» به صيغة مفرد آمده است (همان).
ه . واژة «مثل» گرچه مفرد است به اين دليل که در اصل مصدر بوده است ميتوان با آن مفرد و جمع هر دو را وصف کرد و مطابقت و عدم آن جايز است و در برخي کاربردهاي قرآني مطابقت ديده ميشود، مانند «وَحُورٌ عِينٌ كَأمْثَالِ اللُّؤْلُو الْمَكْنُون» (واقعه: 22-23) که واژة «امثال» صفت «حور» (جمع احور) آمده است و مانند «ثُمَّ لَا يَكُونُواْ أمْثَالَكم» (محمد: 38) و گاهي مطابقت نميکند مانند «فَقَالُواْ أنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا» (مؤمنون: 47) که واژة «مثل» صفت «بشرين» بوده ولي مفرد آمده است (آلوسي، همان؛ درويش، 1415، ج 4، ص 323؛ ابوحيان اندلسي،1420، ج 6، ص 130).
توجيهات يادشده بجز دو مورد اخير خلاف ظاهر آيه است و در صورتي ميتوان آيه را برخلاف ظاهر حمل کرد که قرينهاي در آيه بر آن يافت شود، درحاليکه در آية شريفه قرينة حمل برخلاف ظاهر وجود ندارد؛ با اين توضيح که توجيه اول تصرف در معناي مثل و حمل آن بر امثال است بدون اينکه قرينهاي بر چنين حملي وجود داشته باشد و در توجيه دوم و سوم کلمه يا کلماتي در تقدير گرفته شده و اصل بر عدم تقدير است. در توجيه چهارم نيز گرچه اين سخن درستي است که عشر صيغة جمع نيست و در وصف آن مفرد و جمع هر دو صحيح است، با توجه به تميز آن (سُوَر) که جمع است معلوم ميشود که از «عشر» جمع اراده شده است و وصف آن به مفرد اگر توجيه معقولي نداشته باشد صحيح نيست. اما در توجيه پنجم که بيان ميکند در مثل، مطابقت و عدم مطابقت هر دو درست است، با توجه به اعجاز قرآن و حکيم بودن خداوند و خصوصاً با توجه به اين نکته که براي «عشر سور» دو وصف در آيه ديده ميشود «مثله» و «مفتريات» اولي به صورت مفرد و دومي در صيغة جمع آمده است، اين سؤال باقي است که سرّ مفرد به کار رفتن مثل چيست؟
استاد مصباح در اين زمينه مينويسد: «سرّ كاربرد آن به صورت مفرد در آية 13 سورة هود طبق وجه مورد نظر ما اين است كه مقصود آيه اين بوده كه ده سورة ساختة فكر بشر، بهمنزلة يك سورة قرآن باشد. پس مناسب، بلكه تنها تعبير درست آن است كه كلمة مثل به صورت مفرد آورده شود تا به اين نكته اشاره كند كه ضرورت ندارد ده سوره، هريك شبيه يك سوره قرآن باشد، بلكه كافي است همة آنها شبيه يك سوره قرآن باشند» (مصباح يزدي، 1387، ج 1، ص 170).
صفت دومي که آية شريفه در وصف «عشر سور» ذکر کرده واژة «مفتريات» است (طبرسي، 1377، ج 2، ص 138؛ زمخشري، 1407، ج 2، ص 383). پرسشي که در اين مورد جاي تأمل دارد اين است که چرا در آية يادشده (هود: 13) برخلاف ديگر آيات تحدي از بشر ميخواهد سورة «مفتري» بياورد و در هيچيک از آيات تحدي، چنين درخواستي وجود ندارد؟
پاسخ متعارفي که به اين پرسش داده شده اين است که چون در ابتداي آيه ادعاي مشركان در افترا بودن قرآن طرح شده است، آيه در جواب آنان و موافق ادعاي آنان اعلام ميدارد که اگر راست ميگوييد قرآن افتراست، شما هم ده سوره از اين افتراها بياوريد (زمخشري، 1407، ج 2، ص 383؛ بيضاوي، 1418، ج 3، ص 130؛ طبرسي، 1379، ج 5، ص 22؛ فيض کاشاني، بيتا، ج 2، ص 436).
اين پاسخ درصورتي درست است که از ميان آيات تحدي، تنها در همين آيه ادعاي افترا بودن قرآن وجود داشته باشد، درحاليکه چنين نيست و در تحدي به يک سوره در آية 38 سورة يونس مشابه اين تعبير ديده ميشود: «أمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ» و آية ديگر تحدي سورة طور آية 33 با تعبير «أمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَه» آغاز شده که بر پاية آن، مشركان ادعا ميكنند پيامبر(ص) قرآن را بربافته و به خداوند افترا زده است.
وجه جمع آمدن مفتريات با بيان استاد مصباح در راز تحديهاي گوناگون سازگار است؛ زيرا طبق بيان ايشان در آية سورة هود نوعي تخفيف نسبت به آية سورة يونس ديده ميشود. درخواست آية هود از بشر اين است که ده سوره بياورد که هريك داراي يكي از جهات اعجاز قرآن باشد. بنابراين هريک از سورههاي بشرساخت مانند قرآن نباشد بلکه افترايي باشد، ولي در مجموع همانند يک سورة قرآن باشد. ايشان در اين باره مينويسد:
[طبق بيان ما] جمع آوردن كلمة مفتريات و نيز توصيف سورههاي دهگانه به مفتريات نيز تبيين مناسبي مييابد؛ زيرا آنچه آورده ميشود، هريك سورهاي افترايي است و در نتيجه مفتريات هستند؛ نه آنكه رويهمرفته يك امر مفتري باشند.
اما وجه توصيف سُوَر درخواستي به «مفتريات» كه جز در اين مورد در هيچيك از آيات تحدي نيامده، طبق اين توجيه آن است كه سورههاي دهگانهاي كه آورده ميشود، چون هريك در يك بُعد مانند قرآن است، پس درواقع مانند قرآن نيستند. به عبارت ديگر، هريك از سُوَر قرآن در چند بُعد برجستگيها و ويژگيهايي دارد؛ ولي ده سورة بشرساخته، هيچيك، كل ويژگيهاي يك سوره قرآن را ندارد؛ بنابراين نميتوان گفت: هريك از سُوَر انسانساخته، همانند قرآن است و اگر قرآن سخن خداست، پس اين سورهها هم سخن خداست؛ بلكه بايد گفت: چون هيچيك همانند سُوَر قرآن نيست، پس هريك «مفتري» است. گويا قرآن مجيد در مرحلة بسيار خفيف تحدي ميفرمايد: شما كه از همانندآوري يك سوره هم ناتوان هستيد، حال چيزي مادون قرآن بياوريد و آن اينكه ده سوره بشرساخته بياوريد كه هرچند هيچيك عِدل قرآن نيست و با قرآن هماوردي ندارد، ولي رويهمرفته شبيه يك سوره قرآن باشد (مصباح يزدي، 1387 ج 1، ص 171).
براساس روايات ترتيب نزول سور، ابتدا سورة اسراء (تحدي به قرآن)، سپس سورة يونس (تحدي به يک سوره) و پس از آن سورة هود (تحدي به ده سوره) نازل شده است.
سه ديدگاه عمده در باب راز نزول گونههاي تحدي وجود دارد که عبارتاند از: 1. تحدي به نوع قرآن؛ 2. اختلاف مخاطبان تحديها يا زمان آنها؛ 3. تحدي از دشوارتر به آسانتر. ديدگاه نخست به دليل تبيين نكردن سير طبيعي و منطقي دعوت به مبارزهطلبي ـ که بايد از دشوارتر به آسانتر باشد ـ پذيرفته نيست. ديدگاه دوم نيز علاوه بر فقدان دليل، با ترتيب نزول ميان آيات تحدي سازگاري ندارد. ديدگاه سوم به گونههاي مختلفي تبيين شده است. برخي براي تبيين تحدي از دشوارتر به آسانتر قائل به تقدم نزول سورة هود بر سورة يونس شدهاند. برخي نيز با حفظ ترتيب نزول ميان سور، معتقد به تأخر نزول آية 38 يونس يا ابلاغ آن، بر سورة هود شدند که اين دو ديدگاه به دليل عدم همراهي با روايات ترتيب نزول و فقدان دليل بر آن پذيرفتني نيست. برخي محققان در توجيه تحدي از دشوارتر به آسانتر تحدي در سورة هود را تحدي به نظم و اسلوب حمل كردهاند. اين نظر با سياق آيه که دليل ناتواني بشر را نشئت گرفتن قرآن از علم خدا دانسته است، سازگاري ندارد. شماري نيز تحدي به ده سوره را بر ده سورة معين قصصي حمل کردهاند که اين نيز با نسبت افترا به تمام سورههاي قرآن (مدعاي مشرکان) سازگاري ندارد.
استاد مصباح تحدي به قرآن را تحدي به همة امتيازات قرآن و تحدي به يک سوره را تحدي به تمام امتيازات يک سوره قرآن دانسته است و تحدي به ده سوره را تحدي به ده سورهاي ميداند که هريك داراي يكي از جهات اعجاز قرآن باشد، ولي در مجموع ويژگيهاي يكي از سورههاي قرآن را دارا باشد. در اين ديدگاه علاوه بر سازگاري با ترتيب نزول سور و آيات تحدي، تحدي از دشوارتر به آسانتر محقق شده است و نيز با ذيل آيات تحدي و با نسبت افترا به تمام سورههاي قرآن سازگار است و همچنين با توصيف «عشر سور» به «مثله» و به «مفتريات» متناسب است.
آلوسى، سيدمحمود،(1415ق) روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار الكتب العلميه.
ابن سليمان، مقاتل،(1423ق) تفسير مقاتل، بيروت، دار احياء التراث العربي.
ابن عاشور، محمد بن طاهر،[بيتا] التحرير و التنوير، بيجا.
اندلسى، ابن عطيه،(1422ق) المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز، بيروت، دار الكتب العلميه.
ابن عطيه، عبدالحق،(۱۳۹۲ ق) مقدمتان في علوم القرآن و هما مقدمة کتاب المباني و مقدمة ابن عطيه، با تصحيح آرتور جفري، مکتبه الخانجي.
ابن منظور، جمالالدين محمد،(1414ق) لسان العرب، بيروت، دار صادر.
ابننديم، محمد بن اسحاق،(1997م) الفهرست، بيروت، دار المعرفه.
اندلسى، ابوحيان،(1420ق) البحر المحيط فى التفسير، بيروت، دار الفكر.
بغوي، حسين بن مسعود،(2002م) معالم التنزيل في التفسير و التأويل، بيروت، دار الفكر.
بيضاوى، عبدالله بن عمر،(1418ق) أنوار التنزيل و أسرار التأويل، بيروت، دار احياء التراث العربى.
تفتازاني، سعدالدين،(1409ق) شرح المقاصد، قم، منشورات الشريف الرضي.
جمعي از نويسندگان،(1388) دائرةالمعارف قرآن کريم، قم، بوستان کتاب.
ـــــ،(1415ق) شرح المصطلحات الكلاميه، مشهد، آستان قدس رضوي.
حقي بروسوي، اسماعيل،(1405ق) تفسير روح البيان، چ هفتم، بيروت، دار احياء التراث العربي.
حلي، حسن بن يوسف،(1416ق) مناهج اليقين في اصول الدين، بيجا.
خويي، سيدابوالقاسم،(1418ق) البيان في تفسير القرآن، چ سوم، قم، دار الثقلين.
درويش، محيىالدين،(1415ق) اعراب القرآن و بيانه، چ چهارم، سوريه، دار الارشاد.
دعاس- حميدان- قاسم،(1425ق.) اعراب القرآن الكريم، دمشق، دار المنير و دار الفارابى.
رشيدرضا، محمد،(1973م) تفسير القرآن الحكيم(المنار)، چ دوم، بيروت، دار المعرفه.
زرکشي، بدرالدين محمد بن عبدالله،(1408ق) البرهان في علوم القرآن، بيروت، دار الفکر.
زمخشري، محمود بن عمر،(1407ق) الكشاف، چ سوم، بيروت، دار الكتاب العربي.
سيوطي، جلالالدين،[بيتا] الاتقان في علوم القرآن، بيجا، منشورات الشريف رضي.
ـــــ،(1404ق) در المنثور فى تفسير المأثور، قم، كتابخانة آيتالله مرعشى نجفى.
شاذلي، سيد بن قطب،(1412ق) فى ظلال القرآن، چ هفدهم، بيروت، دار الشروق.
شهرستاني، محمد بن عبدالکريم،(1407ق) مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار، تهران، احياء کتاب.
طباطبايي، سيدمحمدحسين،(1379) قرآن در اسلام، چ نهم، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
ـــــ،(1397ق) الميزان في تفسير القرآن، چ سوم، تهران، دار الكتب الاسلاميه.
طبرسي، فضل بن حسن،(1379ق) مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي.
ـــــ،(1377) جوامع الجامع، تهران: دانشگاه تهران و مديريت حوزه علميه قم.
طريحي، فخرالدين،(1985م) مجمع البحرين، بيروت، دار و مكتبة الهلال.
عاملى، على بن حسين،(1413ق) الوجيز فى تفسير القرآن العزيز، قم، دار القرآن الكريم.
علاءالدين بغدادى، على بن محمد،(1415ق) لباب التأويل فى معانى التنزيل، بيروت، دار الكتب العلمية.
فاضل لنکراني، محمد،(1396ق) مدخل التفسير، تهران.
فخر رازى، محمد بن عمر،(1420ق) مفاتيح الغيب، چ سوم، بيروت، دار احياء التراث العربى.
فراهيدي، خليل بن احمد،(1414ق) ترتيب كتاب العين، قم، اسوه.
فيض كاشاني، مولي محسن،[بيتا] الصافي في تفسير كلام الله، مشهد، دار المرتضي للنشر.
فيومي، احمد بن محمد،(1414ق) المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، چ دوم، قم، دار الهجرة.
مجلسي، محمدباقر،(1376ق) بحار الانوار، تهران، دار الكتب الاسلاميه.
مصباح يزدي، محمدتقي،(1387) قرآنشناسي، با تحقيق محمود رجبي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).
معرفت، محمدهادي،(1375) تاريخ قرآن، تهران، سمت.
ـــــ،(1411ق) التمهيد في علوم القرآن، قم، مؤسسه النشر الاسلامي.
مکارم شيرازي، ناصر،(1366) تفسير نمونه، تهران، دار الكتاب الاسلاميه.
موسوى سبزوارى، سيدعبدالاعلى،(1409ق) مواهب الرحمان في تفسير القرآن، چ دوم، بيروت، مؤسسة اهل بيت(ع).
1. برخي قراين اجتهادي شناخت آيات و سورههاي مکي، در مدني نيز يافت ميشود. براي مثال، خطاب «يا ايها الناس» که ويژگي سور مکي عنوان شده است در بقره: 168 و نساء: 1 نيز که مدني هستند ديده ميشود و خطاب «ياايها الذين آمنوا» که ويژگي سور مدني دانسته شده با حج: 77 که مکي است نقض ميشود.
2. زرکشي برخلاف روايات ديگر، سورة توبه را پيش از مائده ذکر ميکند (زرکشي، 1408، ج1، ص249). طبق يک روايت از ابن عباس سورة ضحي پيش از سورة مزمل و سومين سوره قرار داده شده است (ابن عطيه، ۱۳۹۲، ص8) و طبق نقل ديگر از ايشان سورة ضحي سورة دهم و پس از سورة فجر نازل شده است (همان، ص11).
3. سورة مطففين در روايت بيهقي (سيوطي، بيتا، ج1، ص40) و شيخ طبرسي (1379، ج10، ص613) نخستين سورة نازل شده در مدينه دانسته شده و در روايت جابر بن زيد آخرين سورة نازل شده در مکه دانسته شده است (سيوطي، بيتا، ج1، ص96).
4. زرکشي پس از نقل ترتيب نزول مينويسد: «وعليه استقرت الرواية من الثقات» (زرکشي، 1408، ج1، ص249). علامه در کتاب قرآن در اسلام روايات را قابل اعتماد نميداند (طباطبايي، 1379، ص110) ولي در ذيل آيه 13 هود مينويسد: «سورة يونس قبل از سورة هود نازل شده است و احاديث مؤيد اين نکته است» و براساس آن، به نقد و بررسي ديدگاهها در زمينة راز تحديهاي گوناگون ميپردازد (طباطبايي،1397، ج10، ص 163). محمدهادي معرفت جدولي براساس روايت ابن عباس تنظيم و با روايت جابر بن زيد تکميل نموده و آن را قابل اعتماد ميداند (معرفت، 1375، ص57).
5. البته رشيدرضا، اخبار قرآن را در چهار قسم بيان ميکند. در سه قسم، اخبار آفرينش، اخبار غيبي دنيايي و اخبار غيبي آخرتي، به دليل اينکه ده سورة مشخصي نميتوان يافت که شامل بر اخبار غيبي باشد که مشرکان نسبت افترا داده باشند، نسبت افترا مربوط به ده سورة قصص انبيا است که در ده سوره مشخص مطرح شده است (رشيدرضا، 1973م، ج12، ص34-40).